برگشت به خونه
سلام گل پسر مامان...امروز عصر بعدچندروزکه خونه آقاجون بودیم بابایی اومد دنبالمون و برگشتیم خونه .. دیشب خاله زهرابخاطر اینکه میخاستیم بیام خونه دلش گرفته بود وگریه میکرد...آخه اونها خیلی دوست دارن...این چند روز که اونجا بودیم عزیز هرورز حموم میدادت تو هم که بعد از حموم کردن راحت میخابی عزیزدلم...الان هم که من مشغول نوشتن وبلاگت هستم خیلی ناز و خوشمزه خوابیدی...الان من و تو باز تنهایم و بابایی هم رفته داروخونه...
خیلی دوستدارم عزیز دل مامان
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی